بهترین سریالهای ایرانی تاریخ
یادش بخیر؛ هنوز یک دهه هم از زمانی که همهی ما دوستی جز تلویزیون نداشتیم نگذشته است. حوالی سال ۹۴ و ۹۵ بود که به تدریج اینترنت در دسترس همهی مردم قرار گرفت و شبکههای مجازی یکی پس از دیگری ظاهر شدند و دنیا و شیوهی برقراری ارتباط انسانها با یکدیگر را برای همیشه تغییر دادند. تا پیش از آن سالها، همهی ما ساکنان ایران تقریبا هیچ چهارچوب بصریای جز سینما و تلویزیون نداشتیم که البته خیلی از ما به ندرت پایمان را داخل سینما میگذاشتیم؛ چرا که بهترین سریالهای ایرانی تلویزیون میتوانست به خوبی ما را سرگرم کند و خوراک فرهنگی مورد نیازمان را فراهم آورد. حالا چه چیزی این معادله را به هم ریخته است که گویا تلویزیون دیگر به اندازهی سابق طرفدار ندارد؟ آیا شما هنوز سریالهای شبانهی تلویزیون را دنبال میکنید؟ به نظر نمیآید چنین باشد. روزهایی را به خاطر دارید که به دنبال پخش شدن بعضی سریالهای خاص، در ساعاتی مشخص، ترافیک در خیابانها کمتر میشد؟
چرا حالا دیگر سریالهای تلویزیونی نمیتوانند به اندازهی سالهای پیش مخاطبان را جذب کنند؟ پاسخ این سوال با متغیرهای مختلفی در ارتباط است. یکی از اصلیترین دلایل کمشدن بینندگان تلویزیون بیشک مرتبط شدن جامعه با دهکدهی جهانی به واسطهی بستر اینترنت است. حالا دیگر همهی ما با چند لمس سادهی صفحه نمایشهای تلفنهای همراهمان میتوانیم بهترین سریالهای دنیا را تماشا کنیم؛ سریالهایی مانند «برکینگ بد» (Breaking Bad)، «سوپرانوز» (The Sopranos)، «اوزارک» (Ozark) و … . سریالهای برتر جهان قرن ۲۱ سریالهای با کیفیتی هستند که امکانات داخلی ما به سختی توان رقابت کردن با آنها را در اختیار فیلمسازان قرار میدهند؛ البته تنها مشکل ما در سینما و تلویزیون امکانات نیست و آن چه بیش از سایر مشکلات به چشم میآید، عدم همکاری ستارههای سالهای گذشته با تلویزیون است که به نظر میرسد باعث شده طرفداران این ستارهها آثار آنها را از طریق بسترهای دیگر دنبال کنند؛ بسترهایی مانند شبکهی نمایش خانگی.
اگر نگاهی بیاندازید به سریالهای محبوب شبکه نمایش خانگی به سادگی در خواهید یافت که ستارهها و خالقان آنها همان کسانی هستند که تا همین چند سال پیش با تلویزیون همکاری میکردند و آثار ماندگاری خلق کردهاند. به هر حال هر چه که هست این نکته که تلویزیون دیگر مانند گذشته مخاطب ندارد و حتی شبکهی نمایش خانگی هم نتوانسته با کیفیت آثار خود مخاطبان را راضی نگه دارد، بر کسی پوشیده نیست. حالا دیگر مخاطبان به دنبال آثار با کیفیت هستند. آماری که خبررسانیها سال ۱۳۹۴ منتشر کردند به خوبی نشان میدهد که مخاطبان ایرانی در همان سالهایی که اینترنت تازه در حال در دسترس عموم قرار گرفتن بود هم از تلویزیون دل بریده بودند. طبق این آمار دفعات دانلود غیرقانونی برخی از بهترین سریالهای آن سالها به شرح زیر است؛
«بازی تاج و تخت» (Game of Thrones): ۱۴.۴ میلیون دانلود
«مردگان متحرک» (The Walking Dead): ۶.۹ میلیون دانلود
«بیگبنگ تئوری» (The Big Bang Theory): ۴.۴ میلیون دانلود
«پیکان» (Arrow): ۳.۹ میلیون دانلود
«فلش» (The Flash): ۳.۶ میلیون دانلود
«آقای روبات» (Mr. Robot): ۳.۵ میلیون دانلود
«وایکینگها» (ٰVikings): ۳.۳ میلیون دانلود
«سوپرگرل» (Supergirl): ۳ میلیون دانلود
«بلکلیست» (The Blasklist): ۲.۹ میلیون دانلود
«سوتس» (Suits): ۲.۶ میلیون دانلود
حالا با پیشرفت چشمگیر تکنولوژی بیشک این آمار افزایش یافته است؛ اگرچه نمیتوان همهی تقصیرها را هم به گردن اینترنت انداخت. افت کیفیت سریالهایی که تلویزیون برای مخاطبان خود پخش میکند چشمگیر است. بیایید فقط ژانر کمدی را برای نمونه بررسی کنیم؛ سریالهای کمدی ایرانی نوستالژیک مانند «بزنگاه»، «شبهای برره» و «ساختمان پزشکان» میتوانستند با وجود مضامین اخلاقی درخشانی که سعی میکردند در ذهن مخاطبان خود ماندگار کنند، واقعا آنها را به خنده بیاندازند. حالا دیگر سالها است که سریالی نتوانسته به اندازهی سریالهایی که از آنها نام بردیم مخاطبان را به وجد آورد؛ تنها میتوان چند نمونه از سریالهای کمدی موفق طی یک دههی گذشته پیدا کرد که توانستهاند به خوبی با مخاطبان ارتباط برقرار کنند که در ادامه به آنها پرداختهایم.
در این مقاله سریالهای ایرانی را به دو دسته تقسیم کردهایم؛ بهترین سریالهای ایرانی قدیمی و بهترین سریالهای ایرانی جدید. منظور ما از سریالهای ایرانی قدیمی سریالهایی است که پیش از سال ۱۳۸۰ پخش شدهاند و سریالهایی که پس از سال ۱۳۸۰ از شبکههای مختلف سیما و یا شبکهی نمایش خانگی منتشر شدهاند را هم در این مقاله سریالهای ایرانی جدید نامیدهایم. با نگاهی گذرا به سریالهایی که در ادامه از آنها نام خواهیم برد در خواهید یافت که دغدغههای فرهنگی و اخلاقی در سریالهای ایرانی قدیمی تا چه اندازه جدیتر از سریالهای ایرانی جدید بودهاند و این جدیبودن را تلویزیون مدیون بزرگان هنر بود که تلویزیون را با حضورشان مفتخر میکردند؛ بزرگانی مانند علی حاتمی.
سریالهای ایرانی قدیمیتر به اندازهای در ذهن مخاطبان خود جاودانه میشدند که حالا بعد از گذشت بیش از یک دهه از پخش شدنشان میتوان ارجاعات کلامی مردم به آنها را در کوچه و خیابان شنید. ترانههای خاطره انگیز سریالهای ایرانی تا همین یک دهه پیش میتوانستند به خوبی در بین مردم پخش شوند و تا مدتها تبدیل به یکی از آن تیکهای فکری شوند؛ از آنها که بعد از گرفتار شدن به دامشان تا مدتها نمیتوانید جلوی تکرارشدنشان در ذهن را بگیرید. تا همین چند سال پیش سریالهای ایرانی و به خصوص سریالهای کمدی ایرانی میتوانستند وارد فرهنگ عامه شوند و تکیهکلامهای شخصیتهای آنها تبدیل به تکیهکلامهایی میشدند که در جامعه مدام به گوش میرسیدند؛ مگر میشود دعواهای بررهای در مدرسه را فراموش کرد و یا جملاتی مانند: «بذار کمال و کامران برسن، من بررسی و مداقهی نهایی به عمل بیارم، نتیجهی غایی اعلام میکنم.» را شنید و نخندید؟
حتی هنوز با گذشت این همه سال، در همان شبکههای مجازی که تمام زندگیهایمان را تحت سلطهی خود در آوردهاند، صفحاتی وجود دارند که تمام تمرکز خود را بر بازنشر بخشهای مختلف این سریالها گذاشتهاند، حتی صفحات زیادی وجود دارند که مشترکا فقط و فقط به شکل اختصاصی یک سریال و قسمتهای مختلف آن را بازنشر میدهند و موفق میشوند مخاطبان زیادی به دست بیاورند. طنزهای عطاران و مدیری و صالحی و سایر ستارههای کمدی هنوز هم، با وجود تغییرهای فرهنگی فراوان جامعهی ایرانی در چند دههی اخیر، میتوانند خیلی سریع روح مخاطب ایرانی را لمس کنند. حتی بسیار پیش میآید که حالا بعد از پیشرفتهای فرهنگی چند سال اخیر و رشد آگاهی جمعی، دوباره صحنهای از یکی از بهترین سریالهای ایرانی را ببینید و تازه متوجه شوید هنرمند سازندهی آن چقدر از شما جلوتر بوده است و در آن دوران چه حرف هایی میزده که شما بعد از گذشتن چندین سال تازه میتوانید به لایههای مخفیشده در زیرمتن آن پی ببرید.
پیش از این که به سراغ انتخابها برویم، بهتر است تعریفی کلی از سریال ارائه دهیم. سریال چهارچوبی بصری است که روایتهای چندقسمتی و ادامهدار را در خودش جای میدهد. باید دانست از آن جایی که تلویزیون نخستین قدمهای خود به عنوان یک دستگاه جادویی را در تاریخ به عنوان راه ارتباطی مردم و حکومتها برداشت و در کشور ما هنوز هم یک رسانهی دولتی است، نمیتوان از آن انتظار داشت که گاها نوعی ایدئولوژی را تبلیغ نکند. سریالهای معمولا نسبت به فیلمهای سینمایی زمان بسیار بیشتری در اختیار دارند و این ویژگی هم به آنها در مسیر روایت بیشتر کمک میکند و هم کارشان را دشوارتر مینماید. وقتی که زمان زیادی به عنوان یک فیلمساز در اختیار دارید میتوانید تمام شخصیتها را به خوبی شکل دهید و داستانهای فرعی خود را یکی پس از دیگری به شکلی کامل روایت کنید؛ بدون این که مجبور باشید در اتاق تدوین فیلم را به دستور تهیهکننده کوتاه و کوتاهتر کنید تا به مشکلات اکران سینمایی برنخورد.
از طرفی زمان زیادی که دارید نیازمند داستانهای استخواندار و محکم است و اگر فیلمنامهی شما قدرت روایی مورد نیاز را نداشته باشد، خیلی زود مخاطبان خود را از دست خواهد داد؛ چرا که در رابطه با تلویزیون فاصلهی مخاطب با شما فقط فشردن یک کلید روی کنترل است. برای مثال بیایید نگاهی بیاندازیم به «بریکینگ بد» به عنوان یکی از کاملترین سریالهای تاریخ و به عقیدهای بسیاری از منتقدان و مخاطبان بهترین آنها. «بریکینگ بد» داستان یک معلم شیمی را روایت میکند؛ وقتی والتر متوجه میشود که بیماریای لاعلاج گرفته و به زودی قرار است بمیرد، تصمیم میگیرد از راه تولید مواد مخدر، سرمایهای مناسب برای خانوادهاش به جا بگذارد. از همین خط روایی میتوان در یافت که این سریال چقدر خاص و جذاب است. با این وجود اگر «بریکینگ بد» شخصیتهای خود را تا این اندازه به واسطهی انتخابهایشان به مخاطبان معرفی نمیکرد، شاید این سریال تبدیل به یکی از آن سریالها میشد که ایدهای خوب و ناب را نابود میکنند. سریال هم میتواند فرصتی باشد که طی آن فیلمساز داستانی کامل را بدون دردسرهای سینمایی روایت میکند و هم میتواند فاجعه ای باشد بی سر و ته که حتی خود سازندهاش هم حاضر نیست تمام قسمتهایش را از اول تا آخر ببیند. در ادامه نگاهی میاندازیم به بهترین سریالهای ایرانی قدیمی و سپس به سراغ جدیدها میرویم.